جانت را فدای چه چیزی میکنی ؟
جانت را فدای چه چیزی می کنی؟
.
برای زمان حساب باز بکنیم. زمانمان را به هر کسی ندهیم. زمانمان را برای هر چیزی نگذاریم.
.
زمان برای هر چیزی می گذاریم یعنی جان می دهیم به خاطرش
.
خب داری [جان] می دهی که الان...
الان یک ساعت از عمر خودت را داری می دهی.
یک ساعت دیگر. یک روز دیگر.
ما وقتی که داریم وقتمان را برای یک چیز بی ارزش می گذاریم داریم به خاطرش فدا می شویم.
آقا ما یاد مرگ بیافتیم بهمان بد می گذرد. من و شما نباید با غفلت از یاد مرگ خوش بگذرانیم. اون خوش گذرانی، خوش گذرانی احمقانه است.
شما یاد مرگ بکن.
بعد بر مرگ سوار شو. از مرگ و ترس مرگ عبور کن. شما از این لذت ببر که همین عمر کوتاه را به عنوان یک فرصت طلایی خدا بهت داده است. از خیلی از نعمات الهی که واقعیت دارد،
از اینکه اصلا تو را آدم حساب کرده.
خدا همه ی ما را آدم حساب کرده.
آدم خلق کرده. نه آدم حساب کرده. بالاتر از آدم حساب کرده. لَقَد کَرَّمنَا بَنِی آدَم.
خیلی مفاهیم عالی هست که می توانی ازش لذت ببری.
چرا از حماقت و نادانی و جهالت و غفلت لذت ببریم؟
چرا آخر؟؟؟
کیفی هم ندارد
.